سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بوی باران، عطر خاک

که بی قرار نباشد...
               که بی قرار شوی...


- حالا که اینجا نه کسی مرا می شناسد و نه اصلا بازدید آنچنانی دارد
  حالا دوست دارم اینجا بگویم که در دوران وبلاگ نویسی و بین وبلاگ هایی که می خواندیم دوست داشتیم صاحب چندتا از وبلاگ ها را ببینیم
   یکی ش همین وبلاگ "یه روزی... یه جایی... یه کسی" بود که ذاتا و به طرز عمیقی فکر می کنم که صاحبش از من تنفر خاصی داشت :(
   البته ما هیچ مراوده ای با هم نداشتیم ولی حسی که ما می گرفتیم و همچنان می گیریم همان تنفر عمیق است نمی دانیم چرا... البته مهم هم نیست اصلا مگر قرار است همه عاشق و دلباخته ی ما باشند؟
   یک نفر هم بدش بیاید که بیاید...